یک عکس یک روایت: سال ۱۳۳۷ شمسی، اتوبوس رشت به تهران
خبریافت/در دل یک قاب فراموششده از دهه سی، مسافران ایستادهاند؛ میان خاک و باران، میان رؤیا و واقعیت. اتوبوسی در حاشیه رشت، نه فقط وسیلهای برای سفر، که روایتیست از نسلی آراسته، خسته، و دلبسته به فردایی که شاید هیچگاه نرسید.
تاریخی که بر این عکس نقش بسته، به میانه دومین دهه فرمانروایی محمدرضا پهلوی بازمیگردد؛ روزگاری که ایران، پس از طوفانهای جنگ و اشغال، نفسی تازه میکرد. نه خبری از نعره احزاب مخالف بود، نه شعلهای از شورش و تنش. شاه، در اوج ثبات و اقتدار بر تخت سلطنت تکیه زده بود و کشور بهظاهر در آرامشی مصنوعی غرق شده بود.
به گزارش فرارو، در آن روزگار، هنوز خودروهای شخصی در میان شهرها رواج نیافته بودند. جادهها عمدتاً پذیرای اتوبوسهایی بودند که تن خسته مردمان را از شهری به شهر دیگر میبردند، در سفری که گاه ساعتها و حتی روزها طول میکشید. اما رشت، این شهر بارانخوردهی شمال، حکایتی دیگر داشت. شهری با پیشینهای آکنده از فرهنگ، سیاست و تقابل با قدرت؛ شهری که از دیرباز پنجرهای نیمهباز به روسیه تزاری و سپس شوروی گشوده بود. رشت پناهگاه اندیشه بود، مأوای روشنفکران و اهل قلم، جایی که در سایه درختان چنار، کتابخواندن امری روزمره بود و کافهها پاتوق سیاستپیشگان خاموش.